سفر در پایان -A Journey in an End
فارسی | English |
---|---|
سفر در پایانــــــــــــــ مغلوب ترین شعر جهان را برایت آورده ام از فراز کوههای تنهایی خویش سکوت ترکانده ام از بغض برای درد مشترکت و فریادم را به گلوله بسته اند اکنون. لورکا در من می خندد و من قندیل شاخه ی سرمای مردادم. اسید بی تفاوتی هادر صورتم تاول بسته و انتظار روز های خوب با شاید ها همسایه اند. در آرامگاه ابدی شعر مجال سخن در من بریده است و هنوز در اندوه و ندامت خویش در سفرم برای فراموشی غنچه ای که نجات را طلب می کرد از گزند چکمه های شوم زمان و من امید رهایی را با شلیک یک «نه ِ » قاطع بر دیواره ی سینه اش میخکوب کردم. |
A Journey in an End ــــــــــــــ From above high mountains of my loneliness |
پخش فایل صوتی