هفت بیت

هفت بیت

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

باز این دیو بی قراری ها، می کشد دست غم به شانه ی من

قصه ها ی تلخ این جدایی ما، می شود شعر عاشقانه ی من

 

باز می برد مرا در شط ، قایق خاطرات و حسرت ها

در میان غروب می گندد، نعش یک عشق در کرانه ی من

 

یک تِرا بایت شعر ناگفته، در سکوتم قدم زده اند

می کشد به دار ممنوعه، پیچ ساقشْ جوانه ی من

 

پشت ایستگاه خیامم، باز جام شراب و تنهایی

هم صدای پای سهراب است، راز گلهای  خانه ی من

 

ماهی ام به تنگ تنهایی، در خیالم نشاط دریاهاست

غرق ِدر هم به اوج پروازند ، شعر نیما، فسانه ی من

 

از میان شب فرود آمد، شاملو با سپیدی شعرش

من به دریا قسم خوردم، آیدا شد شبانه ی من

 

در گریز شعر تنهایی ، بوی کافور و خستگی از مرگ

می کشی به عمق جانم دست، روی دفتر ترانه ی من